عاشقان و شیفتگان پاریس در دنیا بسیارن. فیلمها، انیمیشنها و کتابهای زیادی در مورد پاریس وجود داره. البته پاریس روی دیگری هم داره که شاید کمتر کسی دربارهاش صحبت کنه. روی دیگرش را آنهایی لمس میکنن که در این شهر زندگی و کار میکنن، دنبال اتوبوس میدون و هر روز در شلوغی این شهر گم میشن. اگر شما هم به این فکر میکنین که روزی در شهر رویاهایتان زندگی کنین قبل از اینکه هر تصمیم جدی بگیرین برای چند دقیقه عینک واقع بینی رو به چشمهایتان بزنین و در این مقاله با من همراه بشین تا پاریس را از نگاهی متفاوتتر از وودی آلن و ارنست همینگوی و دیگر عاشقان جهان ببینیم، چرا که پاریس همانقدر زیباست که ملال آور.
فرانسویها زندگی در پاریس را در سه کلمه خلاصه میکنند : «مترو، کار، لالا» و شما تازه زمانی به این حقیقت پی میبرین که آدمهای خسته با کولههای سنگین رو در مترو میبینین که همونطورکه خودشان را به میلهها گرفتن، ایستاده خوابیدن. این تنها بخشی از واقعیت زندگی در یکی از گرانترین شهرهای دنیاست، بهای زندگی در چنین شهرهایی نه فقط کار کردن زیاد، بلکه دنبال اتوبوس دویدنها، گم شدنها، ترس از دزدیده شدنها و ...است.
در پاریس باید تا حد توان کار کنین، خودتون رو در متروهای شلوغ جا بدین و کیفتون را به خاطر حضور جیب برها محکم بگیرین، بوی بد خیابانها رو تحمل کنین، ساعتهای زیادی رو در مترو و اتوبوس بگذرونین و گاهی مجبورین ساندویج تنماهی و تخممرغی رو که از نانوایی سر راه خریدین در خیابانهای شلوغ گاز بزنین تا به موقع به دانشگاه یا محل کارتون برسین، البته که قبل از حرکت باید ساعت اتوبوس یا مترو رو چک کنین که به خاطر اعتصاب یا خرابی به مشکل نخورده باشه.
اینجا برای هرچیزی باید از قبل نوبت بگیرین و دقایق طولانی در صف منتظر بمونین. صف ورود به سینما و تئاتر، صف ورود به کتابخانه، صف ثبت نام کودکتان در مهدکودک، انتظار برای وقت دکتر، سلف دانشگاه و ....
همونقدر که زندگی در پاریس از روی زمین زیباست، زندگی که در زیرزمین این شهر جادویی جریان دارد هم خالی از زیبایی نیست. پاریسی ها برخلاف چیزی که ما فکر میکنیم زیاد کار میکنن. صبح کولههایشان رو بردوششان می اندازند و راهی کار میشن. بله کوله پشتی. اینجا معمولا همه کوله بر دوش هستن. چه کارمند، چه استاد دانشگاه و یا حتی یک فروشنده ی دورهگرد. کوله از واجبات زندگی در پاریسه و معمولا ملزومات نصف روز زندگی را با خوشون به همراه دارن. بطری آب، فلاسک قهوه، ناهار ظهر، کتاب، هدفون، دفتریادداشت، لپتاپ، شارژر گوشی و صدالبته چتر. چرا که آسمان پاریس همیشه آماده است که برروی شما ببارد! این تنها بخشی از محتویات کوله های پاریسی هاااست!
پاریس شهر فرهنگها و نژادهای مختلفه. شهر رنگها. غمها، شادیها. اگر به پاریس میاین گاهی به تماشای زندگی در مترو بنشینین، حتما شماهم مردی که در صندلی روبه رویتان با خودکار بیک آبی و مشکی مشغول طراحی است، زنی که در ازدحام مترو ایستاده و در کتابش غرق شده، مرد جوانی که در صندلی فرورفته و سریال میبینه، یا پیرمردی که روزنامه میخونه و پیرزنی که سرش رو به پنجره تکیه داده و به خوابی عمیق فرورفته و زنی که برای کودک درون کالسکه اش شکلک در میاره رو میبینین. اگر هدفونتون را بردارین میتونین کمی آنطرفتر، دو مرد اسپانیایی که با گیتارشان وسط مترو ایستادن و ترانه ی بلاچاوو را میخوانند گوش بدین.
تمام این موارد یعنی زندگی در پاریس. زندگی ای که هیچ شباهتی به زندگی امیلی در پاریس یا زندگی بلاگرهای اینستاگرامی نداره و در اون خبری از قدم زدن در کناره ی رود سن، خوردن کروسان همراه با شکلات داغ در کافه های پر از نور و گل و عبور از شانزه لیزه با اسکوتر برقی نیست.
زندگیای که احتمالا در اون آنقدر غرق کار و درس میشوین که شب هنگام وقتی متروی خط شش را سوار میشوین و در میانه ی راه به ایستگاه بیرحکیم میرسین و وقتی چشمتون به برج ایفل که از میان آپارتمانها خودنمایی میکنه میفته، تازه به یادتون میاد که در شهر رویاهایتان زندگی میکنین.